من و خودم

فقط واسه دل خودم می نویسم!چون خوشم میاد از این کار دقیق شدن توی لحظه های زندگیم که چه طوری ببینمشون که متفاوت باشن!برای من مهم نیست که کسی این

من و خودم

فقط واسه دل خودم می نویسم!چون خوشم میاد از این کار دقیق شدن توی لحظه های زندگیم که چه طوری ببینمشون که متفاوت باشن!برای من مهم نیست که کسی این

بیست و پنج

با توجه به اینکه خودم خیلی بدشانسم و تولدم با امتحان مغناطیس تو یک روز بود اما!



یکیو می شناسم که به اندازه من بدشانسه!از قرار این طرف هر غلطی میکنه من جلوش سبز میشم!



طرف در حال صحبت کردن با دو تا از دافای دانشکده(از اون خوشگلاش) در یک زمان بندی دقیق که مو لای درزش نمیرفت.همه اون ساعت سر کلاس بودن که زد و کلاس ما کنسل شد و من تصمیم گرفتم از اون راه برگردم...




یا مثلا یک کلاسو پیچونده که با یک دختر دیگه ریاضی کار کنه از قضا من خودکار نیاوردم و سر صبح دارم میرم خودکار بگیرم از تایپ و تکسیرمون!!(سر صبح پرنده پر نمیزد!!اونایی که سر کلاس نبودن همه خوابیده بودن!)



داره میره یکی از همین دخیا رو برسونه خونه و در عین حال با یکی دیگه از دوستای دخترش در حال دعوا کردن که من اس میزنم خوبی؟چه قدر درس خوندی!(اخه وسط امتحانا وقت این کاراس!)



البته مواقعی که می رفتن تو قسمت مرجع درس بخوننو باید بگم از روی مردم ازری می رفتم دنبال کتاب بگردم!



همین بود دیگه!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد