من و خودم

فقط واسه دل خودم می نویسم!چون خوشم میاد از این کار دقیق شدن توی لحظه های زندگیم که چه طوری ببینمشون که متفاوت باشن!برای من مهم نیست که کسی این

من و خودم

فقط واسه دل خودم می نویسم!چون خوشم میاد از این کار دقیق شدن توی لحظه های زندگیم که چه طوری ببینمشون که متفاوت باشن!برای من مهم نیست که کسی این

یاسی رقابت جو

کلا محل سگ به جماعت ادم و مسابقه و رقیب نمیدم !!!

اما وای به حال کسی که منو به مسابقه ای دعوت کنه!

یاسی خشن و رقابت جو می شود!

به طرز وحشتناکی بدم میاد تو کاری عقب بیوفتم!

کلا یا شرکت نمیکنم یا اگه شرکت کردم باید بهترین باشم!!

حالا هرچی میخواد باشه!

امتحان ورزش و...


یادمه یک بار با یک بدبختی قرار درس خوندن داشتم کاری کردم که طرف پشت دستشو داغ کرد

یک بار دیگه بیاد طرف من!


شنبه:

من و مینی در زمین مینی گلف:


در حالی که داشتیم با توپ گلف ور میرفتیم مربیمون اومد و گفت:خانم فلانی اسم کوچیکتون چیه؟

من-یاسمن!


مربی-اگه بچه ها ازتون پرسیدن بگین لطفا نیلوفر!


من[با تعجب و شوت بودن خاص خودم!باید اقرار کنم دوزاریم خیلییی کجه]-اگه شرط بندیه جایزش نصف نصف باشه قبوله!


اون بچه ها شامل دو خواهر میشدن خواهری که کوچکتر بود اومد و کلی امار ازم گرفت!

(هنوزم ذهن من جای بدی نرفته!!!)


بعد از اینکه دوبار پرسید اسمم چیه رفت و صدای دعواشونو از اون طرف شنیدم چند دقیقه بعد!


نتیجه اخلاقی:پسرای گلم!که میخواین جی افتونو اذیت کنین و طبیعتا از نزدیک ترین دختر دوروبرتون استفاده میکنین!!!


خیلی بیشعورو اشغالین!

حداقل مراقب خودتون باشین تا طرف مجهز به چوب بیسبال یا گلف با هر چیزی که بشه باهاش یکیو کشت, نباشه!


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد