من و خودم

فقط واسه دل خودم می نویسم!چون خوشم میاد از این کار دقیق شدن توی لحظه های زندگیم که چه طوری ببینمشون که متفاوت باشن!برای من مهم نیست که کسی این

من و خودم

فقط واسه دل خودم می نویسم!چون خوشم میاد از این کار دقیق شدن توی لحظه های زندگیم که چه طوری ببینمشون که متفاوت باشن!برای من مهم نیست که کسی این

به درک

بعضی وقتها یک چیزیو تو ذهنم تصور میکنم!مثلا یکی نسبت به شما خیلی بی شعورانه رفتار کرده!

با خودم میگم اگه بیاد اینو بگه منم اونو میگم حتما !بعدم اینو...


اخرش یا طرف نمیاد یا وقتی حرف میزنه خفه میشم چیزی نمیگم!!

یا اینکه طرف میاد یک تیکه میندازه من تو کف حرفش میمونم و چیزی نمیگم بعدش با خودم فکر میکنم که میشد این جوابم داد!!

مثلا:

چند روز پیش یکی از دخترای سال بالایی که یک کم(خیلی منظورمه) با من مشکل داره به مینی جلو من میگفت:تو اصلا درس نمیخونی با این نگرد منحرف میشی!!!!(این منم!)

چیزی که به من وارد شد یک شک بود و در ادامه اش خفه شدن طوری که جوابی نداشتم واسه حرفش!البته الانم که فکر میکنم جوابی ندارم!


کلا ادمهایی که خوب حرف میزنن واسم جای سئوال دارن!!!


البته بدتر پسرایین که تو  خیابون تیکه میندازن!

کار خوبیه که جواب ندین!اما جواب دادنشم بد نیست!

به عنوان مثال چند روز پیش یک ابلهی تا اومد دهنشو باز کنه زر بزنه!

من پیش دستی کردم گفتم:کوتوله!!!!

باید بگم خیلی لذت داشت!!!

اونم رفت تو خودش!منم خوشحالم!




اخ جون دعوا!

-سر ظهر ۱۲.۳۰ 


من و مینی در پارک ملت:


روی یک نیمکت نشسته بودیم!و داشتیم از هوا لذت می بردیم!به خصوص که ما تو سایه نشسته بودیم!

و از روی بیکاری ادم هایی که لنگه ظهر به کلشون زده بود بیان راه برن را میشمردیم!

(داشتیم به نصیحت استادمون گوش میکردیم تو هوای خوب نباید اومد سر کلاس!!البته کلاسمون تموم شده بود!تو خونه من نیست کلاس بپیچونم!!)

یک پیر مرد پرحرف هم رو سرمون خراب شد!خیلی هم پررو بود!X( ...بگذریم..کجا بودم..


اها

بعد از مدتی یک عدد زوج را دیدیم که دارن دعوا میکنن!:دی


پسره دختره رو هل میداد بعد دستشو میگرفت میکشید!

بعد انگشتشو به نشانه تهدید تکون میداد!

دست دخترو گرفت کشید ببره چند بارهم کوبوندش تو راه به درخت!!

من و مینی هم دنبالشون راه افتادیم و اونا که میرفتن ما هم میرفتیم روی نیمکت نزدیکتر میشستیم!!!

دریغ از یک کلمه به دختره بگیم :خانوم به  ۱۱۰ زنگ بزنیم؟؟


چیه؟مگه ما فوضولیم!؟

فنجون

چه چیزی بیشتر از این حال میده با یک پرشیا سیاه بری کافی شاپ کلی چیز بخوری بعد کلیم از وایرلسش استفاده کنی!بعدم با پرشیا برگردی!:)


تازه بگم راننده و کمک راننده  هم مهندس های با شخصیتی بودند که ..

همین!


احتمالا همین یک دفعه بود  و بس!

از سوتیای خودم و مینی هم همین قدر بدونین که موقع برگشت مینی چسبید به تنگ ابی تا یک برچسب کفشدوزک بکنه از روش!


منم میخواستم البته!:((

اما مهندسا بی موقع برگشتن و نشد تنگو بزنم زیر بغلم ببرم!:دی

یاسی رقابت جو

کلا محل سگ به جماعت ادم و مسابقه و رقیب نمیدم !!!

اما وای به حال کسی که منو به مسابقه ای دعوت کنه!

یاسی خشن و رقابت جو می شود!

به طرز وحشتناکی بدم میاد تو کاری عقب بیوفتم!

کلا یا شرکت نمیکنم یا اگه شرکت کردم باید بهترین باشم!!

حالا هرچی میخواد باشه!

امتحان ورزش و...


یادمه یک بار با یک بدبختی قرار درس خوندن داشتم کاری کردم که طرف پشت دستشو داغ کرد

یک بار دیگه بیاد طرف من!


شنبه:

من و مینی در زمین مینی گلف:


در حالی که داشتیم با توپ گلف ور میرفتیم مربیمون اومد و گفت:خانم فلانی اسم کوچیکتون چیه؟

من-یاسمن!


مربی-اگه بچه ها ازتون پرسیدن بگین لطفا نیلوفر!


من[با تعجب و شوت بودن خاص خودم!باید اقرار کنم دوزاریم خیلییی کجه]-اگه شرط بندیه جایزش نصف نصف باشه قبوله!


اون بچه ها شامل دو خواهر میشدن خواهری که کوچکتر بود اومد و کلی امار ازم گرفت!

(هنوزم ذهن من جای بدی نرفته!!!)


بعد از اینکه دوبار پرسید اسمم چیه رفت و صدای دعواشونو از اون طرف شنیدم چند دقیقه بعد!


نتیجه اخلاقی:پسرای گلم!که میخواین جی افتونو اذیت کنین و طبیعتا از نزدیک ترین دختر دوروبرتون استفاده میکنین!!!


خیلی بیشعورو اشغالین!

حداقل مراقب خودتون باشین تا طرف مجهز به چوب بیسبال یا گلف با هر چیزی که بشه باهاش یکیو کشت, نباشه!


قیافتا

 

ملت به من میگن قیافت بچه ست!

یا میگن خیلی مثبته!


نمیدونم ملت از کی اینقدر اپن-مایند شدن!؟