من و خودم

فقط واسه دل خودم می نویسم!چون خوشم میاد از این کار دقیق شدن توی لحظه های زندگیم که چه طوری ببینمشون که متفاوت باشن!برای من مهم نیست که کسی این

من و خودم

فقط واسه دل خودم می نویسم!چون خوشم میاد از این کار دقیق شدن توی لحظه های زندگیم که چه طوری ببینمشون که متفاوت باشن!برای من مهم نیست که کسی این

بیست و نمیدونم چند!

 


می بینم که آماریو ۱۰ شدم!!!!

 اعصابم خورده ها!!


بعدها نوشت:حساب کردم اگه این درسو برنداشته بودم الان معدلم ۱۷.۳ بود!!!!:(((((((


۲۸



چرا مزاحم های تو خیابون اصرار دارن که بگن مزاحم نیستن؟؟!!!

۲۷

بالاخره این جو امتحان تمام شد!!!

حالمو بد گرفت کلا!!



البته قسمت نامه اعمال مونده هنوز!!

دیگه نمی خوام ریخت سالن مطالعه ببینم!!

بیست و شش

ای ای ای

حرصم میگیره از ادمای پروو!ای حرصم میگیره!طرف سه ماهه با من حرف نزده شب امتحان اس ام میده که دلم تنگ شده واست, کتابخونه ای؟!!!

یعد با یک شیر قهوه میاد جلوت و میدش به تو میگه جزوه ریاضی فیزیک دو میخوام!!!


تازه موقعی که برش گردوند جزومو یکی از برگه هامو گم کرده بود!!



پیوست :مجبورش کردم برگرده برگه رو پیدا کنه !انداخته بودش روی زمین!مثل اینکه یکی هم پاشو گذاشته بود روش! 

بگین چه قیافه ای باید به خودم میگرفتم  اون لحظه!!



بیست و پنج

با توجه به اینکه خودم خیلی بدشانسم و تولدم با امتحان مغناطیس تو یک روز بود اما!



یکیو می شناسم که به اندازه من بدشانسه!از قرار این طرف هر غلطی میکنه من جلوش سبز میشم!



طرف در حال صحبت کردن با دو تا از دافای دانشکده(از اون خوشگلاش) در یک زمان بندی دقیق که مو لای درزش نمیرفت.همه اون ساعت سر کلاس بودن که زد و کلاس ما کنسل شد و من تصمیم گرفتم از اون راه برگردم...




یا مثلا یک کلاسو پیچونده که با یک دختر دیگه ریاضی کار کنه از قضا من خودکار نیاوردم و سر صبح دارم میرم خودکار بگیرم از تایپ و تکسیرمون!!(سر صبح پرنده پر نمیزد!!اونایی که سر کلاس نبودن همه خوابیده بودن!)



داره میره یکی از همین دخیا رو برسونه خونه و در عین حال با یکی دیگه از دوستای دخترش در حال دعوا کردن که من اس میزنم خوبی؟چه قدر درس خوندی!(اخه وسط امتحانا وقت این کاراس!)



البته مواقعی که می رفتن تو قسمت مرجع درس بخوننو باید بگم از روی مردم ازری می رفتم دنبال کتاب بگردم!



ادامه مطلب ...