چهارشنبه:
به خاطر امتحان فردا همونی که حرفشو زدم!
ما در کتابخانه در حال درس خواندن بودیم در سالن امانات(اگر کسی بخواد دو نفری درس بخوونه میره اونجا که بشه حرفم زد!نه چون ما خیلی با فرهنگیم چونکه اگه تو سالن مطالعه صدات در بیاد جوری خفه ات میکنن دیگه کلا صدات در نیاد!)
بعد اقای مسئولی از ته سالن داد زد:
امروز شله نمی دنا شما دو تا چرا نشستین اینجا!
(ابله جلویی ما شروع کرد به قاه قاه خندیدن!!)
فکر کنم به عنوان دو عدد موجود شکمو در تاریخ دانشگاه معروف شدیم!