جدیدا ملتفت شدم که دارم به یک موجود حسود تبدیل میشم!
اگه شما احیانا دشمنی دارین بگین یک مرگ دلخراش براتون ترسیم کنم که دلتون نیاد اونجوری بره!!
برای مثال:
من از Y بدم میاد!
مکالمات من و دوستم:
-تو کتابخونمون راش نمیدم هواسمو پرت میکنه!-بره موهاشو صاف کنه مثل دماغش!
-باید با کفش خودم صافش کنم!(دماغشو)
یا
-اگه اون میره نمایشگاه تهران ما نریم دیگه!
-تو قطار مشهد تهرانشون بمب میزاریم!
...
البته بگم وقتی میبینم از خودم حسودترم هست خوشحال میشم!