من و خودم

فقط واسه دل خودم می نویسم!چون خوشم میاد از این کار دقیق شدن توی لحظه های زندگیم که چه طوری ببینمشون که متفاوت باشن!برای من مهم نیست که کسی این

من و خودم

فقط واسه دل خودم می نویسم!چون خوشم میاد از این کار دقیق شدن توی لحظه های زندگیم که چه طوری ببینمشون که متفاوت باشن!برای من مهم نیست که کسی این

cry rihanna

وقتی از بیرون به رابطه ای نگاه میکنیم


شاید تعجب میکنیم بعدم قضاوت میکنیم!


چیزیو که دوس داریم میبینیم!اگه خودمو بزارم جای اونا شاید اینو نبینم اما ایا دوست داشتن دوستم این حقو به من میده که براش تصمیم بگیرم!؟


ایا خوشحالیه اون برای من مهمتره یا خوشحالیه خودم!بعضی وقتا باید ادما رو فراموش کرد!

به کسایی که دور و برتون نیستن فکر نکنین!گذشته رو باید گذاشت توی گذشته!


هنوز دلم برای خیلی از دوستای قدیمم تنگ میشه!به خصوص که من دیر به دیر از کسی خوشم میاد!اون چندتاییو که خیلی دوست داشتم هنوز دوست دارم!

اما جدا باید گذاشت خاطره های خوب همینطور خوب بمونن!نمیشه کسیو برای همیشه کنارمون نگه داریم!

خاطره ها ادمو تو گذشته نگه میدارن!






گریه ی ریحانا رو حتما گوش بدین.



پارک ملت(۲)


جمعه صبح



من تصور کنین سر صبح که نه لنگه ظهر پاشدم رفتم به مینی گلف بازی کردن!!



دوشنبه یک سمینار و یک امتحان دارم!!!خدا بخیر کنه!


بهاریسم

فکر کنم به مرض بهاریسم مبتلا شدم!

تمام روز تو محوطه جلو تریا نشستیم و فک میزنیم !

اینقدر خندیدیم که تمام ماهیچه های فکم درد گرفته!

و فقط میتونم برم بخوابم!!


عطر

امروز بعد کلاس رفتیم به گشت و گذار!


دوستم عطر میخواست و چون من تبحر خاصی در پیچوندن فروشنده ها دارم!منو هل داد تو مغازه!


چند عدد خریدار دختر در یونیفرم دبیرستانی هم دیدیم! چه تیپایی!!! باور میکنین زمان ما اصلا بچه ها جرات نمیکردن از این کارا بکنن!!!دختره موهاشو رنگ و فر کرده بود دماغشم عمل کرده بود!! و اومده بود واسه دوست پسرش عطر بگیره!!50تومنم خرج کرد!!

ما که بخیل نیستیم!!!

دو عدد پسر هم اومدن آدامس بخرن!!!و چسب!!اولش با خودم میگفتم چه مدل ادامسیه که از عطر فروشی میخرن!خوشبو کننده دهانه!!!!!!!اما کلمه چسب که در اومد از دهنش دو زاریه افتاد!


کلا اینکه فروشنده چرب زبونی بود و یک عالمه عطر رو کرد! ما هم کم نیاوردم عطر های گرون قیمتی را تست کردیم! و جوری رفتار کردیم که انگار الان میخوایم بخریم وبالای  50 60 تومن خرج کنیم!!!


(ته کیفم شاید 5 تومن بیشتر نداشتم!!)


یک خانومی با بچه فسقلیشم اومده!دختربچه ای بود بس لوس!!و میخواست واسه اقاشون ست ریش تراش و از این چیزا بخره!که کلی خسیسم بود!بالا ۳۰ تومنم نمی خواست خرج کنه!

فسقلی خواست یک عطر برداره از رو میز من نذاشتم بعد دیدم بغض کرده یک عطر بهش دادم بو کنه!

اونم فرصت طلب عطرو ازم قاپید! !

سکته کردن خودم دوستم و فروشنده رو حس کردم!!!

با نیش باز گفتم بده خانومی!راستش می ترسیدم بندازه که بعد با خست مامانه احتمالا باید خودم پولشو میدادم! اما مامانش گفت نه نمیندازه!!!


البته اونطوری که اون بغلش کرده بود!!جاذبه که هیچی رضازاده هم نمیتونست پسش بگیره!! به زور و به کمک فروشنده شیشه عطر را پس گرفتیم!اگه مجبور میشدم یک سیلیم میزدم بهش!


بعد از اینکه عطرمونو انتخاب کردیم!زدیم به چاک!!

رفتیم سری به سی دی فروشی زدیم!و دو عدد فیلم گرفتیم!که یکیش خیلی لوس بودi hate valentine! تا مجبور نشدین نگاه نکنین! اون یکی هم خیلی جالب تموم شد با اینکه شروع فیلم خوب نبود!اما اخراش خیلی بهتر بود! feast of love!

پارک ملت

رفته بودیم بسکتبال بزنیم به بدن که نشد!!!

چون :

۱.هوا عین خر سرد شد!

۲.خیلی شلوغ بود!


در نتیجه رو غرفه بازی ریاضی خراب شدیم!من که نه در واقع داداشم!!

حالا ما ناراحت اخر جمعیت واستادیم در حالیکه اون داره اون اون وسط سر یک چیزایی دعوا میکنه!یعنی ادمی بود که وول میزد اونجاها!!!!

اتفاقایی که افتاد یکیش این بود که یک صندلی افتاد نمیدونم از کجا رو سر اون یکی داداشم و اینکه اخرشم ما نفهمیدیم روبیک به چه دردی میخوره!!