یادم میاد اولین باری که اسم سانتی مانتالو شنیدم !وقتی بود که کتاب همسران خوب الیزا ام ال کوت(قسمت دوم زنان کوچک میشه) و میخوندم بود.
وقتی مامانم خریدش واسم !
نتونستم بخونمش بیشتر از سنم بود!به خصوص که به جالبی قسمت اول نبود!در نتیجه تا سالها خاک خورد تو قفسه!
بعد ها که باز کردمش به این کلمه برخوردم!واسم خیلی عجیب بود!
فکر کنم یک تغییر ادبیات زبانی باشه!که طی کمتر شاید ۱۰ سال یک کلمه از تو زبان مردم غیب میشه یا به وجود میاد!!
خوب!
داریم یخ میزنیم!
پکیج نمیدونم چه مرگش شده قطع و وصل میشه!
و من از وسط قطب شمال دارم گزارش میدم!
صبح با ندای دلنواز جیغ های مادر بیدار نمیشیم ما!عمرا!
تا خود ظهر خوابیم!چرا ؟
چون شب تا سه صیح بیداریم!
ولی امروز وسط داد و بیداد ها فهمیدم شال خوشگلم که کلی پول بالاش دادم!دیشبو کجا گذرونده!
خب خواب از سرم پرید سر صبح و هنوز دارم غصه میخورم!
یک فاتحه واسه شال عزیز پلیز!
برین سریعا you belong with me رو که تیلور سویفت خونده رو گوش بدین !
واقعا دوستش نمیفهمه که این بدبخت دوسش داره!
دلم نمیخواد هیچ وقت این حسو تجربه کنم!