من و خودم

فقط واسه دل خودم می نویسم!چون خوشم میاد از این کار دقیق شدن توی لحظه های زندگیم که چه طوری ببینمشون که متفاوت باشن!برای من مهم نیست که کسی این

من و خودم

فقط واسه دل خودم می نویسم!چون خوشم میاد از این کار دقیق شدن توی لحظه های زندگیم که چه طوری ببینمشون که متفاوت باشن!برای من مهم نیست که کسی این

اخ جون دعوا!

-سر ظهر ۱۲.۳۰ 


من و مینی در پارک ملت:


روی یک نیمکت نشسته بودیم!و داشتیم از هوا لذت می بردیم!به خصوص که ما تو سایه نشسته بودیم!

و از روی بیکاری ادم هایی که لنگه ظهر به کلشون زده بود بیان راه برن را میشمردیم!

(داشتیم به نصیحت استادمون گوش میکردیم تو هوای خوب نباید اومد سر کلاس!!البته کلاسمون تموم شده بود!تو خونه من نیست کلاس بپیچونم!!)

یک پیر مرد پرحرف هم رو سرمون خراب شد!خیلی هم پررو بود!X( ...بگذریم..کجا بودم..


اها

بعد از مدتی یک عدد زوج را دیدیم که دارن دعوا میکنن!:دی


پسره دختره رو هل میداد بعد دستشو میگرفت میکشید!

بعد انگشتشو به نشانه تهدید تکون میداد!

دست دخترو گرفت کشید ببره چند بارهم کوبوندش تو راه به درخت!!

من و مینی هم دنبالشون راه افتادیم و اونا که میرفتن ما هم میرفتیم روی نیمکت نزدیکتر میشستیم!!!

دریغ از یک کلمه به دختره بگیم :خانوم به  ۱۱۰ زنگ بزنیم؟؟


چیه؟مگه ما فوضولیم!؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد